سایه تان از سرماکم نشودیا سایه تان رااز سرماکم کنید
اولی در صورت درخواست وبه صورت دعاودومی زمان نفی و رد گفته میشود.
ریشه های تاریخی این عبارت را باید در گفتگوهای دیوژن یا دیوجانس حکیم یونانی با اسکندرمقدونی جستجو کرد.
دیوجانس از فلاسفه قدیم یونان است که درقرن ششم قبل ازمیلاد میزیسته،
اوپیروفلسفه کلبی بود.به او گفتندچراکلبی نامیده شدی؟پاسخ داد:
چون بربدان فریاد میزنم وبرای نیکان فروتنی دارم ودربازارهاجای میگزینم.
دیوژن باپای برهنه وموی ژولیده درانظارظاهرمیشدودررواق معبدمیخوابیدوغالب ساعات
روز رادوراز قیل وقال شهرودرزیرآسمان کبودآفتاب میگرفت ودرآن سکوت و آرامش به تفکرمی پرداخت.
لباسش یک رداومأوایش یک خمره بودوفقط یک کاسه چوبی داشت برای آشامیدن.
یک روز چون طفلی رادیدکه بادودست آب می آشامد،کاسه چوبین راهم به دورانداخت
وگفت:این هم زیادی است ومیتوان مانندآن بچه آب خورد.
گوینداسکندرمقدونی هنگامی که در"کورنت"محل اقامت دیوژن بود،شهرت اوراشنید
وبه دیداراورفت.دیوژن که زیرآفتاب درازکشیده بودوخودرااز اشعه خورشیدگرم میکرد،اعتنایی به اوننمود.
اسکندربرآشفت وگفت:مگرمرانشناختی که احترامات لازم رابه جانیاوردی؟
اوباخونسردی گفت:چرا.مگرتوهمان حاکم مقتدر ومطلق العنان یونان ومقدونیه نیستی؟
اسکندرتصدیق کرد.
دیوژن گفت بالاترازاین مقام چیست؟اسکندرگفت:هیچ.
دیوژن گفت:حالامن همان هیچ هستم وازتوبالاتروبرترم
وچون اسکندربین او واشعه خورشید حایل شده بود،
دیوژن گفت:حالا"میخواهم که سایه ات راازسرمن کم کنی"
این جمله آن قدردراسکندراثرکردکه فریادزد:"اگراسکندرنبودم میحواستم دیوژن باشم."
ازآن تاریخ این جمله به صورت ضرب المثل باقی مانده است.
سایه همان محبت است وتوجه مخصوص که بزرگترها نسبت به کوچکترها دارند،نه تنها به صورت ضرب المثل بلکه در تعارفات روزانه هم به کارمیرود.