رگ روح | ||
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم…
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده…همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی….
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
آدمها … : … وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند . … وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند. … وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !
این پست رو تقدیم میکنم به روح مادرم.....روحش شاد، یادش گرامی. از دوستان عزیزمیخوام برای ایشون طلب آمرزش کنند.
پیشنهاد: اگر در کنار مادر خود هستید، او را ببوسید و اگر از او دورید، با او تماس بگیرید و اگر از دنیا رفته برایش دعایی نمایید.
[ دوشنبه 92/2/30 ] [ 3:59 عصر ] [ سکورا ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |